بخشی از اپوزسیون جمهوری اسلامی ایران، بە ویژە سلطنت طلبان و اشخاصی مانند شهریار آهی، از همان آغاز شکلگیری اعتراضات سیاسی در جنبش ژینا صراحتا اعلام کردند کە خواستار تعامل با افراد هستند، نە سازمانها و احزاب سیاسی. بە نظر شما چە عواملی باعث اتخاذ چنین رویکردی شدە است؟ تحلیل شما در این بارە چیست؟
این دیدگاه شخصیتهای وابسته به سلطنتطلبان و مرکزگراها، رویکردی آگاهانه و مبتنی بر رصد اوضاع سیاسی کشور، اوضاع اپوزیسیون و همچنین وزنه احزاب هویتگرا و از جمله احزاب کوردی بود؛ بدین معنی مرکزگرایان همواره در ایران مروج این اندیشه بودەاند که ملت ایران ملتی یکپارچه با هویتی یکسان بوده و کسانی که در پی متمایزکردن و به عبارتی اثبات تفاوت در ایران هستند، دست پروردهی اجانب و دشمنان ایران و حرکت آنان هم در راستـــای تجـــزیه کشــور بـــوده است.
بر این مبنا، نشست با احزاب هویتگرا از سوی مرکزگرایان و سلطنت طلبها به منزله پذیرش حقانیت این احزاب و خط بطلان بر ادعای تجزیه طلبی و در نهایت به رسمیت شناختن هویتهای متمایز و متفاوت در ایران بوده و این کنش در واقع نوعی عقب نشینی از تمامیت خواهی و مرکزگرایی و قوم مسلط بوده و مشخص است در سپهر سیاسی ایران، پذیرش گزینه گفتگو با احزاب کوردی، نوعی عبور از خط قرمز محسوب میشود و مرکزگرایان که خود بانی و متولی این وضعیت بودەاند، ناگزیر به پرداخت هزینه سنگین و نوعی عقب نشینی از سالارمحوری خواهند بود؛ چیزی که با تفکر آنان از بیخ متناقض می باشد.
دوم اینکه با توجه به عدم حضور احزاب منسجم در میان مرکزگرایان و همچنین عدم تاثیرگذاری در داخل ایران، پذیرش گزینه نشست و گفتگو با احزاب هویتگرا و خاصه احزاب کوردی به منزله پذیرش خواستههای این احزاب که همانا به رسمیت شناخته شدن هویتهای متفاوت و نیز حقوق قومی آنها بوده، می باشد و به این صورت به صورت تعمدی و هدفمند از این نشست ها سرباز زده تا از گفتمانی شدن حقوق قومی و حقانیت آنان در فضای سیاسی جامعه ایران جلوگیری نمایند و به عبارتی مرتکب این اشتباه نشوند که مطالبات کوردها را طبیعی و انسانی و برحق نشان دهند.
سوم اینکه با توجه به انسجام نسبی احزاب هویت گرا و از جمله احزاب کوردی و همچنین تاثیرگذاری غیرقابل انکار آنان، بعید نبود با قبول نشست و به عبارتی پذیرش احزاب کوردی، رهبری فضای سیاسی در ید این احزاب قرار میگرفت و از این طریق، امکان روشنگری و آگاه ساختن کلیت جامعه سیاسی ایران نسبت به حق طلبی کوردها و ظلم تاریخی رفته بر آنان برای بخش بزرگی از جامعه سیاسی ایران هویدا شود. به عبارتی اینان نگران و مواظب بودند که در گذر زمان و از طریق نشستها، بخش اعظم مردم ایران متوجه شوند که خواسته های اقوام و خاصه خواسته و مطالبات کوردها، انسانی و اخلاقی و برحق است و دفاع آنها اخلاقی است و از این طریق سیاست مرکزگرایی و تعریف کوردها از سوی مرکزگرایان، کمرنگ و حتـــــی بـــه حـــاشیه رانــــده شــــــود.
در دوران اوج جنبش ژینا جریانات ایرانی بە این شعار پوپولیستی روی آوردە بودند کە باید همە باهم و یک صدا تا براندازی جمهوری اسلامی کار کنیم. بعد از تغییر رژیم می توان دربارە تفاوتها و نظام سیاسی آیندە صحبت کرد. بە نظر شما این مکانیزم برای تغییر رژیم در ایران مناسب است؟
اقوام و ملتهای رنج دیده و هزینهپردازی که صاحب کمترین عقلانیت سیاسی باشند، دو بار تاریخ را تجربه نمیکنند. انقلاب ٥٧ الگوی بسیار واضحی است که سهمخواهی و پذیرش خواستهها از سوی جریانات سیاسی با ضمانتهای اجرایی در اولویت قرار گیرند و با این وجود، این شعار براندازی و بعد گفتگو، غیرقابل باور و بسیار فریبنده و حیلەگرانه است و باید کوردها، این نظریه را غیرقابل گفتگو بدانند و کمتـــرین وقت و انــــرژی بـــــرای ایـــــن پیشنهــــــاد صـــــرف کنند.
آیا می توان جنبش ژینا را یک جنبش فمنیستی دانست؟ با ارائە یک تعریف فمنیستی از این جنبش جنبش ملی کورد و تداوم این جنبش برای آزادی، کە زنان نیز نقشی پر رنگ در آن داشتە اند، در کجای قرار خواهد گرفت؟
شاید بهتر باشد به جای جنبش، عبارت خیزش را به کار گرفت، چراکه هنوز راهی نسبتا طولانی برای تبدیل این خیزش به جنبش وجود دارد و البته کوردها میتوانستند با پرهیز از تندروی، خودنمایی، بزرگ نمایی و نیز پرهیز از نگران کردن بخشهای زیادی از جامعه ایران در مساله جدایی خواهی، رهبری خیزش را به عهده گــرفته و آن را تبدیل به جنبش کنند.
اگر واقعگرایانه به خیزش نگاه شود، مشخص است این خیزش هم مایههای فمینیستی، هم اقتصادی، هم سیاسی و هم هویتی دارد. به عبارتی انباشت مشکلات عدیده قومی، اقتصادی، فمینیستی و سیاسی در پیداش و گسترش آن نقش مهمی داشتند و تعریف آن در یک چارچوب تنگ ایدئولوژیک به قهقرا کشاندن آن است کما اینکه تا حد زیــــادی بــه قهقهرا کشانیده شده است.
انتظار می رفت کە احزاب شرق کوردستان همراە با ملتهای بەحاشیەراندە شدە دیگر در ایران یک منشور مشترک ارائە دهند. اگر چنین منشوری تدوین شود، باید دارای چە ویژگی هایی باشد؟
به نظر میرسد این رویکرد بسیار خوشبینانه و شتابزده باشد. ساختار سیاسی در این مدت، آنچنان اقوام و ملتها و حتی شهرها و محلات را به خصم یکدیگر مبدل کرده و مضافا اینکه احزاب و جریانات، چندان اهتمامی به این تاکتیک حاکمیت ندادەاند که زمینه برای تهیه و پذیرش چنین منشوری در وضعیت کنونی و حتی آینده نزدیک وجود داشته باشد. به سخنی، چنین تفکری در این وضعیت عملیاتی نیست و اندیشیدن در مورد این منشور، نیازمند طی کردن چندین گام سیاسی مهم از جمله ایجاد زمینه گفتگو، یافتن احزاب مورد پذیرش دیگر اقوام، معرفی کردن خود به عنوان مدافع حقوق انسانی و قومی تمامی اقوام، داشتن رسانه تاثیرگذار و غیره است که همانطور که اشاره شد در وضعیت کنــــونی، امکانیت آن وجود ندارد.
برخی بر این باورند کە در جنبش ژینا برخی از مناطق مانند کوردستان مطالبات متفاوتی با مرکز داشتند و مطالبات ملی کوردستان نیز در این جنبش مشهود بود. آیا در این صورت می توان از واحدی بە نام مردم ایران سخن گفت؟
باید این را قبول کرد، مشکل در خود جامعه سیاسی کوردستان است با توجه به تنوع مذهبی، زبانی و فرهنگی در کوردستان و نیز مشکلات تاریخی از جمله عدم تلاش لازم برای نزدیک کردن این تنوع ها زیر لوای کوردستانی بودن و نیز سیاستهای اختلاف برانگیز حاکمیت و استفاده از پاشنه آشیل جامعه کوردی، اکنون سخن گفتن از واحد کوردستانی یکدست و یک صدا بیشتر به یک خیال شاعرانه شبیه است تا یک واقعیت. مهمتر اینکه با وجود اختلافات جوهری احزاب و فقدان تلاش برای ایجاد یک سیاست درست کوردستانی در میان احزاب، افق آن چندان دلخوش کننده نیست و کوردستانی نگاه کردن مناطق کوردنشین بدون استراتژی توهم مینماید.
در این حوزه البته یک خطر کاملا کشنده وجود دارد که نباید از آن غافل بود؛ اینکه با برجستهکردن شعارهای جدایی خواهانه و اصرار بر جدایی کوردستان از کشور، نه تنها مرکز، بلکه تمامی مرکزگرایان و تمامی مردم کشور را در تقابل با کوردستان قرار می دهد. این تقابل میتواند کوردها را منزوی و بخشهای دیگر کشور را متحد نماید و راه برای نفوذ ترکها و ترکی کردن مناطق کوردنشین بگشاید. تکرار میشود اصرار بر شعار جدایی ایران و کوردستان، مشروعیت بخشیدن به سرکوب خشن مردم کوردستان، اتحاد مردم کشور علیه کوردستان و ایجاد بستر ترکتازی ترکان در مناطق کوردنشین است و باید بسیار محتاط در این مورد گام گذاشت.
آیا سرکوب و خشونت دولتی قادر بە پایان دادن بە جنبش ژینا است؟ نظر شما دربارە آیندە جنبش ژینا چیست؟
در کوتاه مدت شاید، اما مشکلات ساختاری اقتصادی، فراگیری مهارناپذیر فساد، تبعیض، جد ی شدن ستیز اصول گرایان و اصلاح طلبا ن و امکان پیاده شدن اصلاح طلبان از اتوبوس انقلاب و دفاع از قدرت، بیکاری و ناامیدی عمیق بخش های گسترده ایی از مردم، اصرار زنان در مسیر حق طلبی و نیز اشتباهات مکرر اصول گرایان و تمامیتخواهان، شعله ورشدن ناگهانی خیزش را محتمل ساخته است.چرخش مدار سیاست در کوردستان حول چنین محوری، میتواند بە تقویت، نوسازی و جوان سازی جنبش ملی کـــوردستــان در نظر و عمل منجر گردد.