ئارامتر بخوێنەوە!

زوال ابدیت؛ نقد و بررسی سریال روزهای ابدی
هیوا روژهه‌لات

مقدمه و طرح مسئله
بررسی رابطه رسانه و مخاطب همواره یکی از دغدغه‌های اصلی محققان حوزه جامعه‌شناسی ارتباطات بوده است. در اینجا سؤال اساسی از میزان تأثیرگذاری رسانه بر رفتا ر یا کنش مخاطبان است. در بررسی محصولات رسانه‌ای، بررسی محتوای تولیدات و واکنش مخاطبان به آن ضروری است. در سیستم‌های بسته، رسانه هم همچون سایر ابزارها در خدمت توسعه هژمونی فرهنگی ساختار مسلط و همسان‌سازی آمرانه است. رویکرد انتقادی به تحلیل رابطه رسانه و قدرت پرداخته و توهم وجود سوژه خودمختار را مطرح می‌کند. در این رویکرد تکنولوژی رسانه‌ای به عنوان ابزاری در خدمت قدرت قرار گرفته و نقش تسهیل‌کننده را در انتقال معانی کنترل شده دارد. این رویکرد معتقد است که رسانه مجال تفکر و تأمل را از مخاطب گرفته و به جای او فکر می‌کند. در واقع در این رویکرد تکنولوژی رسانه‌ای به خودی خود نقش خنثی دارد و این دستگاههای ایدئولوژیک هستند که رسانه‌ها را در جهت بسط حاکمیت گفتمانی و یکسان‌ سازی سوژگان به کار می‌گیرند.
آلتوسر به دو مکانیزم اشاره می‌کند که تضمین می‌کند مردمی که تحت حاکمیت دولت‌اند مطابق با قوانین آن دولت عمل کنند. نخستین مکانیسم، دستگاههای سرکوب دولتی‌اند مانند پلیس، دادگاهها و زندان، که مستقیما به اعمال زور جهت انطباق رفتار مردم با قوانین می‌پردازند. اما مکانیسم دومی که آلتوسر بررسی می کند، دستگاههای ایدئولوژیک دولت نامیده می‌شوند. این دستگاهها ایدئولوژی مسلط را تولید می‌کنند که آفراد انها را از طریق مکانیسم جامعه‌پذیری دریافت کرده و درونی می‌کنند. (کلیگز،1385: 2)
در رویکرد انتقادی، دستگاههای ایدئولوژیک در خدمت تولید و بازتولید حیطه اقتدار ساختار مسلط بوده و مقاومت در برابر این دستگاهها توهمی بیش نیست. ساختارآموزشی و تلویزیون از مهمترین دستگاههای ایدئولوژیک ساختارهای سیاسی هستند. ساختار سیاسی از طریق این دستگاه‌ها و با انتقال معانی و مفاهیم مورد نظر جایگاه” سوژگی” مخاطبان را تعیین کرده و از آنها می‌خواهد در آن موقعیت قرار گیرند. این رویکرد به طور کلی شکل‌گیری کردارهای فرهنگی را متأثر از رویکر کلی حاکمیت دانسته و مجالی برای مقاومت مخاطب قایل نیست.
گرامشی هم به رابطه قدرت و رسانه توجه نشان داده است. ” از نظر گرامشسی لازمه‌ی هژمونی جامعه مدنی است و آن را در در برابر دولت سرکوبگر قرار می دهد. گرامشی از ایستگاههای تلویزیونی، خانواده، مدرسه، کلیسا، روزنامه ها و غیره، به دستگاههای هژمونی یاد می‌کند که افراد را به جای سرکوب، به قدرت حاکم پیوند می‌دهند. (اندرسون،1383: 53)
در واقع اعمال قدرت از طریق رسانه توسط حاکمیت، نوعی اعمال قدرت نرم است. رسانه نقش برانگیختن رضایت خودخواسته را دارد. رسانه‌ها با توجه به گستردگی و بهره برداری از تکنولوژیهای پیچیده در یک فرایند طولانی‌مدت رضایت خودخواسته و اطاعت سوژگان از ساختار را جلب کرده و نوعی اجماع عمومی بر سر مشروعیت قدرت را تولید می‌کنند. البته گرامشی با توجه به اینکه معتقد است همیشه نوعی شکاف غیرفعال و بالقوه در پاره‌های قدرت مسلط وجود دارد و امکان برملا شدن آن وجود دارد، امکان اعمال قدرت را دایمی ندانسته و مقاومت را غیرممکن نمی داند.
بعد از انقلاب فیلم‌های زیادی در مورد وقایع کوردستان توسط دستگاه ایدئولوژیک دولت ساخته شده است. “چ” به کارگردانی ابراهیم حاتمی‌کیا، “ایستاده در غبار” ساخته محمد حسین مهدویان و ” اشک سرما” به کارگردانی عزیزالله حمیدنژاد، آخرین تولیدات شاخص تصویری- سینمایی در خصوص وقایع سیاسی کوردستان محسوب می‌شوند. رسانه ایدئولوژیک با راهبردهای برجسته‌سازی، تکرار، تحریف و بزرگنمایی در صدد ساختن افکار عمومی کنشگران ایرانی در خصوص مسایل کوردستان است.
مجموعه روزهای ابدی در ژانر تاریخی و در پنج فصل ساخته شده است. فصل اول آن با نام خط تماس در بهمن 97 پخش شد. در فصل‌های بعد، نام مجموعه ابتدا به نفوذ و بعد به روزهای ابدی تغییر یافت. علی اکبری ، تهیه‌کننده فیلم در خصوص هدف از ساخت این مجموعه می‌گوید: ” روزهای ابدی با این هدف ساخته شده که تأثیر منفی حضور بیگانگان را در داخل کشور به تصویر بکشد و در نهایت برای نسل جوان و نوجوان به این سؤال پاسخ دهد که چرا به سفارت آمریکا لانه جاسوسی می‌گویند؟ همچنین ، بحث کلان این مجموعه تلویزیونی پیرامون حضور قشر جوان در پیروزی انقلاب و تأثیرگذاری آن‌ها در اتفاقاتی است که اوایل انقلاب اسلامی ایران رخ داد که از بهمن سال 57 تا آبان سال 58 روایت می‌شود. ” (خبرگزاری دانشجو، 1399)
ژانر تاریخی از چالش‌برانگیزترین گونه‌های هنری در سینما و تصویرسازی تلویزیونی است. ” بر مبنای تعریف علمی، فیلم تاریخی به سینمایی گفته می‌شود که یا موضوع تاریخی مبتنی بر حقیقت را روایت می‌کند و یا اینکه داستانی دارد با پیشینه تاریخی اما مبتنی بر تخیل و ذهنیات، براین اساس، موضوع می‌تواند حول یک شخص حقیقی، یا یک منطقه خاص و یا یک واقعه ثبت شده‌ی تاریخی شکل بگیرد.” (تهرانی، 1393) سازندگان مجموعه معتقدند که روزهای ابدی بر اساس مستندات ساخته شده است و برای تحقیق و نگارش این سریال بازه زمانی حدود چهار سال در اختیار کارگردان بوده است. تهیه کننده در خصوص مستندات تاریخی مجموعه می‌گوید: ” این سریال از نظر استناد تاریخی محکم و درست است و انشالله بتواند به همراه درام‌هایی که در قصه شکل می‌گیرد و لحظات خلق شده، مخاطب خوبی را جذب کند.” (همان منبع)
نگارنده در بررسی مجموعه ابدی در پی پاسخگویی به سؤالات زیر است:

1- لایه‌های رمزگذاری شده (فنی، اجتماعی و ایدئولوژیک) و تقابل‌های بنیادین مجموعه کدامند؟
2- مجموعه تا چه حد توانسته است وقایع تاریخی را بدون تعصب و شفاف بیان کند؟
3- بازنمایی وقایع کوردستان در این مجموعه چه تفاوتی با تولیدات تصویری قبلی رسانه ناملی دارد؟

تحلیل فُرم
در بررسی فرم به تکنیک‌های چگونگی انتقال معانی مورد نظر سازندگان یک اثر پرداخته می‌شود. فرم، مجموعه تکنیک‌های تصویری و فنی است که شامل صداپردازی، حرکت دوربین، فاصله دوربین، لوکیشن فیلم‌برداری، چهره‌پردازی… و رمزگذاری اجتماعی شامل لباس ، چهره‌پردازي، محيط، کنش، گفتار، صدا و غيره)
بنا به گفته سازندگان، تهران، روستای قرق آباد، خجیر، گنبد، مشهد و شهرک سینمایی غزالی از لوکیشن‌های اصلی این سریال هستند.سازندگان روزهای ابدی، قسمت‌های مربوط به کوردستان را در بستر واقعی خود فیلم‌برداری نکرده‌اند و در واقع در همان ابتدای کار از موضوع خود مکان‌زدایی کرده و داستان را در مکانی شبیه به لوکیشن واقعی تصویربرداری کرده‌اند. شاید این امر برای مخاطب غیر کورد چندان مهم نباشد با این حال جغرافیایی مورد نظر با آنچه در مجموعه دیده می‌شود بسیار متفاوت است و مخاطب کورد از همان ابتدا با توجه به مکان جعلی به محتوای تحریف‌شده‌ی آن نیز پی می‌برد.
سازندگان مجموعه با ایده مکان‌زدایی از لوکیشن به ناگاه با مجموعه وسیعی از چالش‌ها روبرو می‌شوند. مهمترین چالش سازندگان ناهمسانی هویت بازیگران اصلی و فرعی مجموعه با بستر واقعی رویدادهاست. چالش دیگرمجموعه زبان مورد استفاده بازیگران است. در سراسر قسمت‌های مربوط به کوردستان این امر مشهود است. اکثریت بازیگران اصلی و فرعی مجموعه با لهجه کلهری مربوط به محدوده جغرافیایی کرمانشاه تکلم می‌کنند در حالیکه ماجراهای مجموعه در سنندج و بخش عمده آن در مریوان اتفاق می‌افتد. در این شکی نیست که در بین اعضای پیشمرگان، افرادی از کرمانشاه هم حضور فعال داشته‌اند، با این حال لهجه سورانی، لهجه رسمی زبان کوردی در تعاملات و زندگی روزمره پیشمرگان بوده است. از سوی دیگر مردم عادی و غیر نظامی در بستر واقعی زندگی خود در مریوان با لهجه کلهری تکلم نمی‌کنند.
خبرنگار/مأمور آمریکایی با زبان انگلیسی تکلم می‌کند. اگر قرار است وی به زبان اصلی خود سخن بگوید، چرا فرمانده پیشمرگان باید با زبان فارسی تکلم کند، یا در مقر پیشمرگان زبان رسمی زبان فارسی است، آن‌هم در حالی که خود خبرنگار/مأمور هم زبان فارسی را بخوبی می‌تواند تکلم کند.
چالش دیگر در مورد پوشش زنان کورد در این مجموعه است. زنان کورد در هر منطقه جغرافیایی از عناصر پوششی متفاوت استفاده می‌کنند. در مجموعه مورد نظر زنان کورد مریوانی از پوشش منطقه سقز آن هم به شیوه بسیار ناشیانه استفاده می‌کنند. این امر نشانگر عدم احاطه کارگردان به هویت و ساختارفرهنگی- زبانی منطقه‌ای است که رویدادها مجموعه در آن اتفاق می‌افتد. به نظر می‌رسد سازندگان مجموعه بیشتر در فکر محتوای مجموعه بوده‌اند که آن هم با تعصب، کج‌فهمی و ارزیابی اخلاقی و توهین به خلقیات ملی کوردها همراه است. همچنین کارگردان فیلم در مورد تاکتیک‌ها جنگی چریکی هیچ گونه آگاهی نداشته(یا عامدانه این کار را انجام داده است) و پیشمرگان را افرادی ترسو به تصویر کشیده که با تاکتیک سرخپوستی به مبارزه با ادوات و تجهیزات مدرن نظیر هلی‌کوپتر می‌روند.
کارگردان در چهره‌پردازی شخصیت‌های پیشمرگه، تمام تلاش خود را برای خشن نشان دادن به کار گرفته است. وی تلاش می‌کند وجود خشونت و اعمال خشونت‌بار را ویژگی ذاتی ملت کورد قلمداد کند؛ چهره‌های خشن در حین حال ساده و کودن، افرادی که تنها در مورد غارت و کشتن تخصص دارند.

تحلیل محتوا( زیر متن)
1
قسمت‌های میانی سریال روزهای ابدی آخرین تلاش رسانه ایدئولوژیک در بازنمایی و روایت وقایع روزهای آغازین انقلاب در کوردسانات ایران است. سریال در پی بر ملا کردن اقدامات پنهان سفارت آمریکا در براندازی انقلاب نوپای اسلامی است.گروهی از دانشجویان انجمن اسلامی تصمیم می‌گیرند در آن وضعیت بحرانی برای رساندن کمک‌های دولت به مردم کوردستان به این استان سفر کنند. سازندگان مجموعه وانمود می‌کنند که این سفر هم همانند سایر سفرها و ارودهای همیشگی دانشجویان است (تلاش محبوبه برای متقاعد کردن مادرش که این سفر هم همچون سایر دانشجویی است و مادرش در جواب می‌گوید پس چرا به جای دیگری غیر ازکردستان نمی‌روید؟ ) با این حال سازندگان فیلم در جای جای فیلم تلاش می‌کنند که اهمیت این سفر را نشان دهند. این را می‌توان در گفتگوی نفیسی و مهدی دید که مهدی اصرار نفیسی برای نرفتن یا به تعویق انداختن سفر را نمی‌پذیرد. بیشتر دانشجویان حاضر در این اردو،پیشتر آموزش‌های نظامی را دیده و آمادگی ورود به یک درگیری تمام‌عیار را دارند و در قسمت‌های قبلی و روایدهای قبلی از اسلحه نیز استفاده کرده‌اند. معمولا میدان دانشجویی و عناصر داخل آنها به عنوان میدانی فرهنگی تلقی شده که همواره در پی بنیاد نهادن ساحتی منطقی، عقلانی و مسالمت‌آمیز تلاش می‌کند. مجموعه تلاش می‌کند رویه‌ی انقلاب در مورد خلق کورد رویه‌ایی مسالمت‌آمیز بوده و هرگز خواهان برخورد قهرآمیز با مسئله‌ی خلق‌های ایران به ویژه کوردها نیست. برای همین کاروان دانشجویی به نوعی در پی القاء هژمونی فکری/ایدئولوژیک انقلاب است. کاروان دانشجویان در حالی به کوردستان سفر می‌کند که فضای گفتمانی ویژه بر علیه خلق کورد در حال شکل‌گیری است. این فضا را در مجادلات دانشجویی و سخنرانی ائمه‌ی جماعات مساجد می‌توان دید. هر چند بیشتر دانشجویان در مرکز (همگی اعضای کاروان دانشجویی از اعضای انجمن اسلامی هستند) به نوعی متأثر از فضای گفتمانی چپ هستند با این حال این آخوندهای حکومتی هستند که فضایی کاملن آنتی کورد را در مرکز برای تهییج شهروندان مرکز و بسیج عمومی بر علیه جنبش کوردی را شکل دادند.
2
سکانس سخنرانی آخوند در اوایل فصل مربوط به وقایع کوردستان، نمونه بارز این تلاش را نشان می‌دهد. در اینجا آخوند به عنوان یک تحلیل‌‌گر سیاسی- نظامی ظاهر می‌شود. وی با ترسیم خطوط و ارائه‌ی دوگانه‌ی حق/ باطل به تحلیل وقایع کوردستان می‌پردازد. وی به شدت تلاش می‌کند خشونت عریان را ویژگی ذاتی کوردها و جنبش کوردی معرفی کند. وی تأکید می‌کند که ما بر حق هستیم و کوردها با وجود احزاب سکولار طرف باطل معادله را تشکیل می‌دهند. آخوند با وصف خشونت‌های جاری در کوردستان، مخاطبان خود را برای حضور در کوردستان و خواباندن فتنه فراخوانده و آن را یک وظیفه‌ی شرعی تلقی می‌کند. در ادامه برای باورپذیر کردن سخنان خود از پاسدار سعید که در کوردستان اسیر پیشمرگان حزب دموکرات بوده و به واسطه امدادغیبی (یا بر حق بودن و الطاف کریمه‌ی الهی) از مرگ حتمی نجات پیدا کرده بود، درخواست می‌کند که برای مردم سخنرانی کند. در اینجا پاسدار سعید هم از سربریدن پاسداران به وسیله پیشمرگان سخن گفته و به حضار می‌گوید نباید فرزندانمان را در کوردستان تنها بگذاریم. کلیشه “سر بریدن” از همان روزهای اول انقلاب از طرف حاکمیت جدید در مورد کوردها و مبارزان کورد تولید شد. واقعیت امر این است که حاکمیت جدید بر اساس رویدادهای تاریخی قبلی و جنبش‌های سیاسی کوردی به این امر واقف بودند که کوردها مطالبات سیاسی تعریف شده دارند و در راه دستیابی به آن به شدت تلاش کرده و هزاران نفر در این را شهید شده‌اند. آنها از همان ابتدا به یک فضای آنتی کوردی نیاز داشتند و می دانستند مواجهه با جنبش کوردی و احزاب مدرن و ریشه دار آن چندان آسان نیست. بر همین اساس توطئه‌های مختلفی را طراحی و اجرا کردند. بر اساس گفتگوهای شفاهی پیشمرگان کومله و دموکرات، حکمیت انقلابی جنازه کشته‌شدگان را مثله کرده و آنها را بی‌سر تحویل خانواده هایشان می‌داد. درواقع انتساب مفهوم “سر بری” به کوردها توطئه‌ای بیش نبوده و توسط خود حاکمیت انقلابی جهت تهییج و بسیج عمومی مقابله با جنبش کوردستان صورت می‌گرفت.
سازندگان مجموعه تلاش می‌کنند مفاهیم کلیشه‌ای خود را از زبان تمام شخصیت‌های فیلم بازگو کرده و این ربط چندانی با موقعیت حرفه‌ای و شغلی شخصیت‌های فیلم ندارد. در واقع تمام شخصیت‌های فیلم، تحلیلگران سیاسی- نظامی زبده‌ای هستند که هدف غایی آنها نجات ایران از دست شیاطین و کفار است. پاسدار سعید هم نگران تجزیه ایران و مداخلات آمریکا است. کاروان دانشجویی در چنین فضایی به کوردستان سفر می‌کند.
3
سازندگان مجموعه تلاش می‌کنند ساحت دانشجویی را به دور از سایر میدان‌ها به تصویر بکشند. در داخل اتوبوس دانشجویان در آن شرایط بحرانی کوردستان سرگرم فعالیت‌های معمول اردوهای دانشجویی هستند و دقایقی را با یک مصاحبه نیمه شوخی نیمه جدی در مورد وقایع انقلاب سپری می‌کنند. بعد از آن یکی از سرودهای انقلابی را همخوانی می‌کنند. در همین حین به ارتفاعات مشرف به سنندج می‌رسند. دیدبان پیشمرگان کومله موضوع را به فرمانده خود کاک “صدیق” گزارش می‌دهد. وی یادآور می‌شود ممکن است سرنشینان اتوبوس از “جاش ها” باشند.

4
به نظر می رسد برای اولین بار از مفهوم جاش در فیلم‌های ایرانی در خصوص کوردهای طرفدار حاکمیت استفاده می‌شود. جاش در زبان کوردی به معنای “کره خر” می‌باشد. این واژه سالیان متمادی است که در روژ‌هه‌لات و باشور جهت توصیف خائنان در ادبیات سیاسی به کار می‌رود.در ابتدا این واژه به واحدهای نظامی متشکل از کوردها که با دشمنان کوردها و جنبش کوردی همدست شده اطلاق می‌شد، اما امروز دایره اطلاق این واژه گسترده شده و به هر کوردی که آرمان‌های سیاسی کورد را فراموش کرده و در موقعیت‌های مختلف اداری-سیاسی در قبال پول و رانت‌های متعدد، بر علیه کلیت جنبش کوردی فعالیت می‌کند، گفته می‌شود. به نظر می‌رسد سازندگان این مجموعه رویکرد کلی حاکمیت را مبنی بر بدگمانی و عدم اعتماد به کوردها را در کاربرد این واژه آنهم از سوی پیشمرگان کومله آشکار می‌کنند. کاربرد این اصطلاح توهین‌آمیز نشان می‌دهد که حاکمیت هم با دیده تحقیر به کوردهای طرفدار حاکمیت نگریسته و اعتماد چندانی به آنها ندارد. در واقع آنها هم می‌دانند جاش‌ها هیچ گونه وابستگی فکری و ایدئولوژیک به انقلاب نداشته و صرفاً جهت دستیابی به امتیازات مادی به کسوت “جاشایاتی” در آمده‌اند. با این وصف، آنها نقش مزدورانی را دارند که هر آن ممکن است به خود حاکمیت هم پشت کنند. در جریان سفر خامنه‌ای به کوردستان، برای تأمین امنیت سفر از نیروهای امنیتی سایر استان‌ها استفاده شد و بزرگترین جاش‌های منطقه را خلع سلاح کرده بودند. البته واکاوی لایه‌ی عمیق‌تر این موضوع نشان می‌دهد که سازندگان مجموعه این ایده کلی را القا می‌کنند که کوردها دارای شکاف‌های متعدد درون فرهنگی بوده و هرگز برای دستیابی به اهداف خود توان تجمیع نیرو و همبستگی درونی ندارند.
کاک صدیق تأکید می‌کند اینها دانشجویان انجمن اسلامی هستند و یک تهدید امنیتی به حساب نمی‌آیند. البته زمانی اتوبوس دانشجویان از تیررس پیشمرگان کومله خارج می‌شود کاک صدیق پشیمان شده و از اینکه چنین گروگان‌های را از دست داده، افسوس می‌خورد.
با اینکه سازندگان مجموعه اعلام می‌کنند که “شخصیت‌های فیلم نماد بیرونی ندارند” با این حال می‌پذیرند که تعدادی از شخصیت‌های فیلم در قالب شخصیت‌های واقعب ایفای نقش می‌کنند. در همان بدو ورود با یک شخصیت پیشمرگ کومله به نام رفیق صدیق کمانگر مواجه می‌شویم. سازندگان مجموعه حتی گریم این شخصیت را نیز شبیه ظاهر رفیق صدیق درآورده‌اند. فیلم تلاش می‌کند با رویکردی تقلیل‌گرایانه، صدیق کمانگر را به عنوان یک فرمانده نظامی و میدانی نشان دهد که از به گروگان نگرفتن چند دانشجو اظهار تأسف می‌کند. در اینجا نوع مواجهه و رویکرد سیستم انقلابی در بازنمایی رهبران سیاسی کورد به وضوح دیده می‌شود. یکی از شخصیت‌های موسس حزب کومله در قالب یک شخصیت نظامی میدانی نشان داده می‌شود. با این حال، باید گفت صدیق کمانگر در سال 1350 با درجه کارشناسی ارشد از دانشکده حقوق و علوم سیاسی فارغ‌التحصیل شده و به عنوان وکیل دادگستری در سنندج مشغول به کار می‌شود. کمانگر در دهه پنجاه از حقوق دهقانان دارسیران مریوان دفاع کرد. وی در پشتیبانی از اعتصاب غذایی زندانیان سیاسی زندان سنندج، اولین تحصن را در ساختمان دادگستری سنندج سازمان داد. کمانگر از یکی از اعضای بنیانگذار کومله در سال 57 بود. وی عضو کمیته مرکزی بوده و از جانب کومله برای اولین دوره انتخابات مجلس بعد از انقلاب معرفی شده بود.
کاک صدیق و همراهان در ارتفاعات ورودی شهر سنندج منتظر “استفان” (اسم مستعار پل) ، یک خبرنگار آمریکایی هستند. استفان که به عنوان یک خبرنگار چپ فرانسوی معرفی شده در اصل مأمور سفارت آمریکا جهت اجرایی طرح های آمریکایی در ایران است.
5
قبل از شروع مأموریت پل، وی در یک جلسه مهم در سفارت آمریکا در تهران با اعضای سفارت دیدار می‌کند. در این جلسه، اعضای سفارت از جمله کاردار آمریکا در مورد نفوذ روزافزون و شدید خمینی هشدار می‌دهد. در مجموع سفارت معتقد است که مکاتب ماتریالیستی و چپ‌گرا توان تغییر معادلات سیاسی را به نفع آمریکا و غرب ندارند. آنها معتقدند با اینکه جریان چپ از نظر تشکیلاتی قویترین جریان سیاسی می‌باشد با این حال بستر فرهنگی برای فعالیت‌های آنها چندان آماده نیست. در واقع سازندگان مجموعه رویکرد نظری خود را از طریق دیالوگ‌های کاردار سفارت بیان می‌کنند. سازندگان تلاش می‌کنند از اعضای سفارت اعتراف‌گیری کرده و وانمود کنند که سوسیالیسم و کمونیسم چارچوب محکمی برای حل مشکلات سیاسی- اجتماعی ایران ندارد. بدین معنی که گفتمان مسلط، گفتمانی اسلامی و آن هم از نوع شیعی بوده و سایر گفتمان‌ها رقیب چاره‌ای جز شکست و به حاشیه رانده شدن ندارند.
اعضای سفارت به پل می‌گویند چریک‌های کورد فشار زیادی به دولت آورده و دولت غیر از شهر سنندج کنترل چندانی بر بقیه نواحی کوردستان ندارد. بر اساس طرح سفارت پل باید اعتماد چریک‌های کورد را برای براندازی دولت جلب کند. وی در این سفر باید هویت واقعی خود را مخفی کرده و به عنوان یک خبرنگار چپ‌گرای فرانسوی و ضد کاپیتالیسم با رهبران کورد دیدار کند. در اینجا خط فکری و عملیاتی سفارت نامشخص و مبهم است و سازندگان مجموعه دچار خطای فنی و محتوایی می‌شوند. مقامات سفارت دچار تناقض‌گویی شده و با وجود بی‌نتیجه خواندن فعالیت نظامی، پل را برای متقاعد کردن اپوزیسیون کورد روانه کوردستان می‌کند. در پایان در خصوص نوعی چرخش واشنگتن در مورد کودتا به عنوان راه حل نهایی بحث می‌شود. سفارت پل را با دلارهای تقلبی جهت همنوا کردن اپوزیسیون کورد با طرح‌های آمریکا راهی کوردستان می‌کند. پل تا حدودی نگران است و با مهم خواندن مأموریت خود از اینکه با روحیات قاسملو آشنا نیست ابراز نگرانی می‌کند. پل قبل از عزیمت به کوردستان با گروهی از دانشجویان پیشگام و چپ‌گرا دیدار می‌‌کند. پل با یکی از دانشجویان گفتگو می‌کند. یکی از دانشجویان به پل می‌گوید خلق کورد پیشتاز مبارزه با جکومت ملاهاست. وی معتقد است که رژیم جدید تضادهای پیچیده‌ای را به ارث برده و خود به لحاظ ایدئولوژیک زوایای مختلفی با جریان‌های مختلف دارد و این تضادها انگیزش لازم را برای مبارزه بر علیه آنها فراهم کرده است.
6
کاک صدیق و همراهان منتظر ورود خبرنگار فرانسوی از سمت ورودی تهران به سنندج هستند ولی در کمال ناباوری، خبرنگار از مسیر دیگری به آنها ملحق می‌شود. کاک صدیق در مورد چگونگی آمدن خبرنگار سؤال می‌کند؛ خبرنگار می‌گوید دیشب مقر دموکرات‌ها بوده و برای همین از مسیر دیگری آمده است. در همین لحظه کاک صدیق برافروخته شده و به خبرنگار خارجی می‌گوید طبع شما با دموکرات‌ها سازگارتر است. خبرنگار در پاسخ می‌گوید: در حال حاضر مهمترین مسئله خودمختاری کوردستان است و آنها هم برای این هدف می‌جنگند. کاک صدیق ظاهرن دل پری از حزب دموکرات دارد و آنها را متهم به مذاکره و سازشکار بودن می‌کند. کاک صدیق از لنین یاد می‌کند که در حین اینکه رهبر یک جنبش سیاسی مهم قرن بوده هرگز اسلحه از دستانش نیفتاده است. دیالوگ بین خبرنگار و کاک صدیق به نوعی به دیالوگ دو ایدئولوژی مبارزاتی متضاد دو عضو و یا هوادار حزب شبیه است. کاک صدق از اینکه خبرنگار ابتدا به مقر کومله سر زده عصبانی است و او را هوادار دموکرات تلقی می‌کند. خبرنگار موقعیت طبقاتی رهبران کورد در هر دو حزب را یادآور شده و به او می‌گوید: شنیدم خان‌های کورد مهمان‌نواز هستند. کاک صدیق در جواب می‌گوید حزب کومله مثل حزب دموکرات نیست و در اینجا خان‌ها جایگاه ممتازی نداشته و اینجا جای خان‌بازی نیست. در نهایت خبرنگار می‌گوید: “مهم استراتژی شماست که شبیه هم است.” ظاهراً این دیالوگ، ممکن است ساعت‌ها به طول بینجامد چون کاک صدیق هنوز هیچی نشده ادعای سهم‌خواهی در فردای پیروزی جنبش می‌کند. بعد از رفتن خبرنگار، کاک صدیق به مترجم خبرنگار مظنون شده و به همراهانش می‌گوید در صورتی فردی از فدائیان خلق انگلیسی می‌داند جایگزین مترجم حزب دموکرات بکنند؛ در حالیکه مترجم پسر یکی از اعضای کمیته مرکزی حزب دموکرات است.
سازندگان مجموعه از طریق دیالوگ بین کاک صدیق و خبرنگار ، تلاش می‌کنند اختلافات بین دو حزب کوردی را آشکار کنند. در واقع در این سکانس تلاش می‌شود ماهیت ارتباطات دو حزب از طریق خبرنگار برای مخاطب توضیح داده شود. دو حزب دموکرات و کومله به لحاظ نظری از مکاتب چپ تغذیه شده، ولی در استراتژی و تاکتیک‌های نظامی تفاوت‌های جدی با هم دارند. جریانات سیاسی کوردستان با دو برچسپ چپ و ملی‌گرا شناخته می‌شوند؛ چپ‌ها به مسایل ملی توجه داشته و ملی‌گراها هم به رویکردهای نظری چپ تمایل دارند. با این حال، با توجه به روایت وقایع در حد فاصل شکل‌گیری انقلاب و فرمان جهاد بر علیه جنبش کوردستان، اختلافات دو حزب در لایه‌های بیرونی چندان مشهود نبوده و کنشگران عادی اطلاع چندانی از این اختلافات نداشتند. سازندگان مجموعه، از همان ابتدا با تأکید بر دوگانه همبستگی/واگرایی، تلاش می‌کنند، کلیت جامعه کوردی را یک ساخت ناهمبسته نشان دهند که مقابله با آن کار چندان دشواری نیست. طیف‌بندی جاش‌ها/کومله/ دموکرات، راوی شکاف‌های جدی بین کلیت جامعه کوردی است. در اوایل انقلاب، دولت و حاکمیت جاش‌ها را نماد مردم و همراهان واقعی خود می‌دانست. جاش‌ها طیف متنوعی از مردم و جناح‌های سیاسی را تشکیل می‌دادند؛ از همان روزهای ابتدایی انقلاب توسط چمران به عنوان مدافعان انقلاب مسلح شده و در موقعیت‌های مختلف همچون نیروی فشار عمل می‌کردند. دیالوگ پایانی کاک صدیق در سکانس دیدار با خبرنگار به وضوح این امر را نشان می‌دهد: ” کاش خبرنگار می‌توانست مارا از شر جاش‌ها و قاسملو نجات دهد.”
7
همزمان با خروج خبرنگار از سنندج با کاروان راهپیمایی مردم سنندج به طرف مریوان مواجهه می‌شود. وی یادآور می‌شود که کومله‌ها از مدل مائو و انقلاب چین برای پیشبرد اهداف خود استفاده می‌کنند. کلیت رویدادهای مجموعه نشان می‌دهد که خبرنگار در تیرماه به دیدار کاک صدیق رفته است. زمانی که خبرنگار به مقر کومله می‌رسد، مترجم به او می‌گوید پیشمرگان کومله قرار است فردا در مریوان آتش‌بازی راه‌انداخته و ساختمان محل نیروهای سپاه را تسخیر کنند. این اتفاق در بیست و سه تیر روی می‌دهد. مردم مریوان با برنامه‌ریزی اتحاد دهقانان روز سی‌ام تیر کوچ تاریخی خود را به کانی‌میران انجام می‌دهند. در روز پنجم مرداد 58 تجمع وسیعی از مردم سنندج به دعوت جمعیت دفاع از آزادی( جمعیت دفاع از آزادی و انقلاب بلافاصله در کوردستان تشکیل شد. اولین دفتر آن در مهاباد و بعدها در سایر شهرهای کوردستان تأسیس شد. جمعیت یک تشکل فراحزبی جهت توسعه دموکراسی در کوردستان بود) برای حمایت از مردم مریوان در میدان اقبال سنندج شکل گرفت. تجمع‌کنندگان از طریق جاده خاکی سنندج- مریوان به طرف مریوان به حرکت درآمدند. این جریان به راهپیمایی تاریخی مردم سنندج مشهور شده که یک هفته به طول انجامید و در نهایت به اهداف دوگانه خود رسید.(آزادی شانزده نفر که پیشتر برای کمک به متحصنین کانی میران از سنندج به مریوان رفته بودند و همچنین فشار به دولت برای قبول درخواست‌های متحصنین مریوان به رهبری کاک فواد)
” امیر حسن پور” طراح ایده راهپیمایی سنندج به مریوان در خصوص علت این تصمیم در مصاحبه با رادیو زمانه می‌‌گوید: ” راستش بیشتر نتیجه اطلاعات و تأثیراتی بود که مبارزه مردم ویتنام و چین و کشورهای دیگر خصوصا جنبش ظفار عمان در من بوجود آورده بود. در سالهای قبل از انقلاب در کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی بودم و از نزدیک با این جنبش‌ها تماس داشتم. من به شدت تحت تأثیر تجربیاتشان بودم. در تمام مدتی که در کوردستان بودم مثل این بود که من در ویتنام و در آن منطقه در دنیا هستم. این تجارب خیلی برای من مطرح بود و دلم می‌خواست که در کوردستان هم این تجربیات را دنبال کنیم. در این فکر بودم که مبارزه باید توده‌ای شود صرفاً از طریق یک تظاهرات ، اعتراض و یا تلگراف هم نمی‌شد کار کرد، باید کار بزرگی در حد عملی که خود مردم مریوان انجام داده بودند و به خارج شهر رفته بودند انجام میدادیم.”
این حرکت باعث فشار به دولت جهت فرستادن یک هیئت برای مذاکره با متحصنین در اردوگاه کانی میران شد. در مجموعه روزهای ابدی، چمران به همراه یک نماینده از ارتش و سپاه برای مذاکره با کاک فواد به فرمانداری مریوان می‌رود؛ البته در ادامه‌ی مجموعه از جریان مذاکره و نتایج آن چیزی دیده نمی‌شود.
8
در سوی دیگر و در شهر سنندج، دانشجویان انجمن اسلامی در محل استقرار نیروهای انقلابی اسکان داده می‌شوند. در کمپ نیروهای انقلابی گروهی از پاسداران و شخص اول سپاه در استان یعنی علی اصغر وصالی حضور دارد. همچنین تعدادی زیادی از پیشمرگان مسلمان وابسته به مکتب قرآن حضور دارند.در داخل کمپ نیروهای انقلابی گفتگوی طولانی بین برادر وصالی و مهدی(نقش اول مجموعه) صورت می‌گیرد. در جریان این گفتگو “شوان” از اعضای مکتب قرآن هم حضور دارد. وصالی به عنوان نماد نیروهای رادیکال و تندرو انقلابی، رویکرد اصلی انقلابیون اسلام‌گرا را تشریح می‌کند. وی معتقد است باید با نیروهای ضد انقلاب به شدت برخورد کرد. همچنین می‌گوید:” این گروهای فرصت‌طلب به خون انقلاب تشنه هستند. آنها سر پاسدارهای ما را می‌برند و تصمیم به تجزیه ایران دارند. در سکانس‌های مختلف مجموعه از جمله سکانس گفتگوی وصالی و مهدی از تقابل‌های بنیادین متن رونمایی می‌شود. دوگانه صلح‌طلب/خشونت‌گرا، همگرایی/واگرایی، مسلمان/ کافر، غیرت/بی‌غیرت، مردم/ اپوزیسیون، امنیت/ناامنی، اخلاق‌مداری، بی اخلاقی، حق/باطل.
وصالی به عنوان نماینده‌ی و راوی گفتمان لایه‌ی تندرو درون حاکمیت، معتقد است گروه حسن نیت مشغول کار بی‌ثمر و بیهوده است. جنبش کوردی هیچ پایگاه مردمی نداشته و اکثریت مردم کوردستان عاشق انقلاب و خمینی هستند و حقشان برقراری امنیت و آسایش است. وی معتقد است که کلیت مردم کوردستان طرفدار حاکمیت هستند ولی از ترس ضدانقلاب جرات پیوستن به نیروهای دولتی را ندارند. در واقع سازندگان مجموعه بخشی از مفاهیم سیاسی- ایدئولوژیک مجموعه را در این گفتگو رمزگذاری کرده‌اند. بی‌بنیاد و نامشروع خواندن جنبش و اینکه جنبش هیچ ارتباطی با خواست و مطالبات مردم ندارد، از کدهای اصلی این گفتگو هست. این در حالی است که تعدادکمی از طرفداران مکتب قرآن، خوانین محلی(برای بازگرداندن املاک خود) و بازماندگان رژیم سابق(برای تأمین امنیت خود)، با انقلابیون حکومتی همراه شده و بیشتر مردم کوردستان و سنندج با جنبش کوردی و پیشمرگان کومله همراهی و همکاری می‌کنند. تحریم رفرندوام تأیید جمهوری اسلامی بزرگترین جلوه و نمود واقعی حمایت مردم از دیدگاههای احزاب کوردی بود. دو حزب اصلی کوردستان به دلیل غیردموکراتیک بودن ماهیت جمهوری اسلامی و عدم رعایت حقوق خلق‌های ایرانی، رفراندوم را تحریم کردند و مردم نیز به ندای آنها پاسخ مثبت دادند.
جمهوری اسلامی از زمان شکل‌گیری آن تا کنون هیچ گونه مشروعیت سیاسی در بین مردم کردستان نداشته و به جرات می‌توان گفت، ملت کورد در تمامی این سال‌ها با جمهوری اسلامی در حال مبارزه بوده و احزاب کورد نیز علیرغم تغییر استراتژی همچنان توانسته‌اند پویایی خود را حفظ کرده و دارای مشروعیت در افکار عمومی مردم کوردستان هستند. مردم کوردستان بعد از سرکوب خونین جنبش در اوایل انقلاب، همراه و همگام با احزاب کوردی، به شیوه‌های جدید مبارزه روی آورده‌اند. در صورتی که جنبش کوردی مشروعیت مردمی نداشت، می‌بایست بعد از سرکوبی اوایل انقلاب به محاق فرو رفته و دچار فروپاشی می‌شد. مردم کورد در سالیان اخیر با چرخش‌های گفتمانی متعدد همچنان در حال مبارزه برای دستیابی به مطالبات سیاسی خود هستند؛ از مبارزات مدنی و مکانیسم‌های معنادار مشارکت/عدم مشارکت انتخاباتی گرفته تا نافرمانی مدنی، اعتصاب و کارزار رسانه ای. جنبش دانشجویی کوردی در دو دهه‌ی اخیر موتور حرکت مبارزات جنبش کوردی بوده و با گفتمان فرهنگی/هویتی، مبارزه‌ی مدنی را وارد فازهای نوین کرده و باعث دینامیسم جنبش شده است. تحولات جهانی، جهانی شدن دموکراسی و تضاد منافع حکومت‌های هژمون جهانی، فرصت‌های بی بدیلی را فرا روی جنبش کوردی قرار داده است. شکل‌گیری حکومت اقلیم، مبارزات سیاسی- نظامی مداوم کوردهای ترکیه و اخیراً شکل‌گیری حکومت خودمختار روژئاوا، رویدادهای نویدبخشی برای دستیابی کوردهای ایران به حقوق و مطالبات سیاسی خود است.
مطالبات سیاسی-اجتماعی مردم کورد ریشه در جنبش‌های تاریخی از جمله جمهوری کردستان دارد. کوردها در دوره‌ی معاصر ،تبعیض مرکز را در قالب ایدئولوژی ملی‌گرای پهلوی تحمل کرده و چشم‌انداز حکومت شیعی ملی‌گرا را تاریکتر از قبل می‌دیدند. بنابراین حضور مردم در حنبش انقلابی و تقابل با مرکز بر اساس خودآگاهی تاریخی ویژه شکل گرفته بود و بنیادهای ذهنی عمیقی در میان‌ذهنیت کنشگران کوردی داشت. انقلابیون تندروی مرکز به هیچ وجه مطالبات سیاسی ملت کورد برنتافته و اپوزیسیون سکولار کوردی را نیروهای فرصت‌طلبی تلقی می‌کردند که می‌خواهند در پوشش خودمختاری و با تحریک نیروهای خارجی، ایران را تجزیه کنند. آنها با ترویج ایده‌ی اخلاق‌گریزی پیشمرگان، سعی داشتند برخی از لایه‌های کم‌سواد جامعه را بر علیه آنها بشورانند. در جریان گفتگوی بین وصالی و مهدی، شوان از اعضای مکتب قرآن وارد گفتگو شده و در جواب مهدی که در مورد تداوم بحران نگران است، می‌گوید: تا زمانی که کورد مسلمان غیرت داشته باشد این جنگ ادامه دارد. وی ادامه می‌دهد که دختر پسرهای گروهک‌ها دست در گردن هم در سنگرها حضور دارند. وصالی در پلان پایانی این سکانس می‌گوید:” آتش بچه‌های مکتب قرآن در مبارزه با ضد انقلاب از ما تندتره…”
9
کاروان اعزامی دانشجویان در سنندج به چند تیم تقسیم شده و همراه کمک‌های دولت و با کامیون‌های ارتش عازم شهرهای مختلف استان کوردستان می‌شوند. داستان مجموعه در دو خط روایی پیگیری می‌شود؛ کاروان اعزامی دانشجویان به نقاط مختلف و بازدید خبرنگار/مأمور آمریکامی از مقرهای احزاب کوردی. چند نفر از دانشجویان به همراهی مهدی و محبوبه عازم مریوان می‌شوند، البته محبوبه برای همراهی تیم اعزامی به مریوان با مخالفت برادر وصالی مواجهه می‌شود. محبوبه با دستاویز قرار دادن صحبت‌های خمینی در خصوصی برابری زنان و مردان در صفوف مبارزه؟؟؟!! برادر وصالی را متقاعد می‌کند که همراه تیم برود. گروه اعزامی مریوان در بدو ورود به روستای قلعه‌جی مریوان با پیشمرگان کومله روبه‌رو می‌شود. پیشمرگان کومله بخشی از کمک‌های دولتی را به عنوان سهم خود از آنها گرفته و به عنوان کمک‌های خود به مردم می‌دهند. در نمایی دیگر مکان خریدفروش اسلحه دیده می‌شود. در واقع خرید و فروش اسلحله جلوی چشمان پیشمرگان انجام می‌شود. سازندگان مجموعه برآنند با رمزگذاری فنی و محتوایی، در پی بازنمایی ناامنی به وسیله اقدامات پیشمرگان کومله هستند. در واقع پیشمرگان و جنبش نظامی کورد بر حالت بی‌بستری اجتماعی و عدم توجه به کنشگرانی نشان می‌دهد که قرار است جنبش برای برقراری عدالت به نفع آنها مبارزه کند. ژیانا همسر یکی از پیشمرگان مسلمان وابسته به مکتب قرآن از کامیون ارتش کمک دارویی می‌خواهد؛ مهدی می‌گوید” مگه ندیدی که کومله غارتمان کرد برید از اونها کمک بگیرید”. ژیانا به مهدی می‌گوید ما با آنها همراه نیستیم. در واقع رمزگشایی کدهای محتوایی نشان از تقابل‌هایی دوگانه ابتدایی مجموعه است؛ ما و دیگری. بدین‌ترتیب کوردها در دو طیف متقابل متخاصم بازنمایی می‌شوند؛ در یک سو مردم قرار دارند که کمترین دلبستگی به آرامانهایی احزاب و همراهی با آنها قرار دارند، در سوی پیشمرگان و کلیت جنبش کوردی قرار دارد که برای دستیابی به اهداف خرد و کلان از هیچ عمل خلاف عرف و قوانین جنگی دریغ نمی‌کند.
10
خبرنگار/مأمور آمریکایی خود را به مقر کومله می‌رساند. مترجم خبرنگار/مأمور آمریکایی به وی خبر می‌دهد که کومله‌ها قرار است فردا عملیات مهمی را در مریوان انجام داده و به ساختمان محل تجمع پاسدارها و جاش‌ها حمله کنند. از قرار معلوم بیشتر نیروهای داخل ساختمان از اعضای مکتب قرآن هستند و فرماندهی آنها به عهده یک جاش مریوانی به اسم طرطوسی است. در این سکانس به مخاطب چنین القاء می‌شود که حمله به ساختمان ساواک که اینک محل تجمع اعضای مسلح مکتب قرآن است توسط پیشمرگان کومله بر اساس برنامه و طرح قبلی صورت گرفته است.در حالیکه اصل ماجرا به گونه‌ای دیگر است. ” اتحادیه دهقانان به همراه چند تشکل دیگر از مردم دعوت نمودند تا در روز بیست و سوم تیر 58 در اعتراض به تبلیغات یک‌سویه و منفی رادیو و تلویزیون جمهوری اسلامی در خصوص اتفاقات کوردستان و تلاش حکومت جهت اهمال سلطه نظامی بر منطقه، تجمعی را در مقابل ساختمان رادیو و تلویزیون شهر برگزار کنند. تجمع کنندگان که در نشریه شماره هشت پیشرو تعدادآنها هفت تا هشت هزار نفر ذکر شده، در مسیر بازگشت می‌باید از حوالی ساختمان سابق ساواک که اینک محل استقرار اعضای مکتب قرآن تبدیل شده بود، عبور کنند. سنگربندی این افراد در پشت بام و نشانه رفتن اسلحه‌ها به سوی مردم، تهییج فضا و سردادن شعارهایی بر علیه طرفداران آقای مفتی‌زاده را به دنبال داشت. در این هنگام عده‌ای به مقر نزدیک شده و از افراد مسلح خواستند تا سلاح خود را تحویل دهند. در همین حین شماری از معترضان هدف گلوله‌ی این افراد قرار گرفته و سه تن از آنها کشته و عده‌ای زخمی شدند. به دنبال شروع تیراندازی از سوی اعضای مکتب قرآن، اتحادیه دهقانان و ستاد حفاظت که تأمین امنیت تظاهرکنندگان به آنها سپرده شده بود اقدام به محاصره‌ی ساختمان نموده ودر جریان درگیری تعدادی از افراد مسلح مکتب قرآن نیزکشته می‌شوند.” (امجدی، 1396)
در اینجا به طرز عجیبی خبرنگار/مأمور از مترجم سؤال می‌کند که چه کسی در آتش جنگ می‌دمد؟ مترجم که خود پسر عضو کمیته مرکزی حزب دموکرات است در جواب می‌گوید: تا کوردستان آزاد نشه داستان همینه. در اینجا سازندگان مجموعه به جای مأمور آمریکایی حرف زده و مأموریت وی فراموش می‌شود. از اینجا به بعد تا زمانی که مأمور/خبرنگار از مأموریت خود پرده‌برداری می‌کند، سازندگان مجموعه رویکرد خود را از طریق وی القاء می‌کنند. مأمور آمریکایی تحت تأثیر اهداف رمزگذاری شده مجموعه این ذهنیت را القاء می‌کند که رهبران و نخبگان بریده از مردم خواهان جنگ و خودمختاری هستند. مترجم به مأمور یادآور می‌شود که فردا قاسملو و کاک فواد با هم جلسه دارند و فرصت خوبی است برای دیدار هر دو رهبر با هم، مأمور در جواب می‌گوید: ” فواد و قاسلملو دستشون تو یک کاسه نمی‌ره و باید آنها را جداگانه ملاقات کنم تا ببینم تا چقد حاضرن گوشت همدیگر را بخورن”
این دیالوگ با هیچ کدام از اصول دیپلماتیک و حفاظت از اطلاعات مهم و محرمانه یک جاسوس آمریکایی همخوانی ندارد. مأمور آمریکایی در کمال آرامش طرح‌های کلان و اهداف مأموریت خود را برای مترجمش برملا می‌کند. مأموران مخفی و جاسوس‌های غربی حتی در خاطرات سیاسی خود به ارزیابی اخلاقی اشخاص هدف خود نپرداخته و به آنها توهین نمی‌کنند. سازندگان مجموعه کینه و خصومت ذاتی خود را با جنبش کورد و هویت کوردی پنهان کرده و آن را در قالب دیالوگ مأمور آمریکایی مهم بیان می‌کنند. مأمور آمریکایی، مأموریت دارد تا رهبران کورد را با اهداف سفارت آمریکا جهت دستیابی به اهداف کلان کشورشان متقاعد کنند. نکته جالب اینجاست کارگردان دیالوگ پیشین مأمور را فراموش کرده که به دلیل ناشناخته بودن شخصیت دکتر قاسملو ابراز نگرانی کرده بود.
11
کامیون ارتش به همراهی دانشجویان، در مسیر حرکت برای امدادرسانی صوری به روستای دیگری می‌رسد. مردم با دیدن کامیون کمک به طرف آن هجوم آورده و اقلام خوراکی را دریافت می‌کنند. در اینجا سازندگان مجموعه تلاش می‌کنند که محرومیت روستاییان در اثر سیاست‌های رژیم پیشین و احساس مسؤلیت انقلاب در قبال مستضعفان را یادآور شوند. در همین اثنا، پیشمرگان کومله سر می‌رسند و پرچم کومله را بر پشت بام‌ها نصب می‌کنند. از اینجا به بعد مسیر قصه عوض شده و به یکباره دانشجویان در قالب کماندوهای آموزش دیده ظاهر می شوند. مردم با دیدن پیشمرگان هراسان شده و هر یک به سوی فرار می‌کنند. دانشجویان به مسجد پناه می‌برند. مهدی تلاش می‌کند که خود و خادم مسجد و مردم روستا را به عنوان “ما” تلقی کرده و پیشمرگان را “دیگری” خودشان محسوب کند. تلاش مسالمت‌آمیز مهدی مؤثر شده و خادم را با خود همراه می‌کند. پیشمرگان با تیم مهدی درگیر شده و در کمال ناباوری آنها می توانند از دست گروهی از پیشمرگان تا دندان مسلح فرار کنند. در این رویداد یک عکاس(همایون) حضور دارد که فرمانده پیشمرگان به وی یادآور می‌شود از این صحنه و شکست مفتضحانه‌ی آنها عکس نگرفته باشد. پلان پایانی این سکانس حاوی نکات عجیبی است. فرمانده پیشمرگان به زور دختر خادم مسجد را با خود می‌برد. خادم مسجد ترانه حزن‌انگیزی را می‌خواند. دوباره در اینجا با ارزیابی اخلاقی رمزگذاری شده در بطن قصه مواجه می‌شویم. در یک سو مهدی به طرز عجیب و شجاعانه ای محبوبه را نجات می دهد و و در سوی دیگر پیشمرگان با کمال بی‌رحمی و قبیح بودن، دختر خادم را با خودشان می‌برند.
12
خبرنگار/مأمور آمریکایی به مقر حزب دموکرات در سردشت می‌رسد. در ابتدا قرار بود مأمور برای دیدار با دکتر قاسملو به مهاباد برود ولی ظاهرا قاسملو به سردشت رفته است. مأمور در آلواتان با کاک غنی فرمانده مقر گفتگو می کند. در اینجا به نظر می‌رسد که کاک غنی همان شخصیت سیاسی حزب دموکرات کاک غنی بلوریان باشد با این حال بر اساس شواهد موجود و خاطرات پیشمرگان، غنی بلوریان فرمانده مقر آلواتان نبوده است. در ابتدای دیدار ،کاک غنی با لحنی گلایه آمیز به مأمور یادآور می‌شود در زمان شاه سابق که ما شکنجه و زندان می‌شدیم چپ‌های فرانسه کجا بودند؟ هنوز شخصیت اصلی مأمور افشا نشده است. مأمور، مأموریت خود را تعلیق کرده و به کاک غنی می‌گوید حالا که انقلاب شده و شما آزادی به دست آوردین برای چی می‌جنگین؟ و عواقب دردناک جنگ را به او یاداور می‌شود. باز هم مأمور آمریکایی همچون عضو تیم مذاکره حسن نیت جمهوری اسلامی عمل کرده و تلاش می‌کند کاک غنی را وادار به مذاکره کرده و به او القاء کند که شما توان مقابله با ارتش را ندارید. در اثنای گفتگوی کاک غنی و مأمور آمریکایی پیشمرگان مشغول رقص و شادمانی هستند. مشخص نیست با تمام تلاشی که فیلم برای ترسیم شکاف دو حزب انجام داده چگونه پیشمرگان دموکرات ار موفقیت جناح رقیب سرخوش و شادمان هستند؟ سازندگان مجموعه با رمزگذاری فنی در صدد القای این ذهنیت هستند که پیشمرگان کومله کمتر تابع تشریفات هستند و زیست بی آلایشی دارند در حالیکه رهبران حزب دموکرات خوی اشراف‌منشی دارند. بعد از صرف شام یکی از پیشمرگان با آفتابه و لگن برای شستن دست مهمانان و فرمانده وارد می‌شود. در ادامه‌ی مذاکره، مأمور می‌گوید چرا کمک‌های صدام را قبول نمی‌کنید؟ کاک غنی در جواب می‌گوید: اولا آنها قابل اعتماد نیستند، درثانی انتطارات آنها را در قبال این کمک را نمی‌توان برآورده کرد؟ مأمور می‌گوید کمک‌های آمریکا چی؟در پلان پایانی این سکانس، مأمور آمریکایی دست خود را رو می‌کند و به کاک غنی می‌گوید وی از طرف آمریکا مأموریت دارد تا کوردها را برای همکاری در اجرای طرح‌های خود متقاعد کند . کاک غنی متعجب می‌شود. مأمور آمریکایی در اینجا از پروژه نهایی خود پرده برداری می‌کند. وی بدون مقدمه می‌گوید: ” آمریکا نگران اینه کوردستان بزرگ هم‌پیمان یا در دامن شوری بیفته و یا هم‌پیمان ورشو بشه و اگرنه برای تاسیس آن هیچ گونه تردیدی نداره” در سوی مقابل کاک غنی تأکید می‌کند که ما ایرانی هستیم و تجزیه‌طلب نیستیم، وی تأکید می‌کند که خودمختاری برای ما کافیست. مأمور آمریکایی به کاک غنی می‌گوید شما در کوردستان بزرگ می‌توانید به مطالبات خود دست پیدا کنید و سیگنا‌ل‌های از قاسملو برای تحقق این ایده دریافت کرده‌ایم. به یکباره فضا عوض شده و کاک غنی فرمانده تحت امر دکتر قاسملو، چنین اظهار نظر می‌کند: ” قاسملو تو مشت زنشه اون یهودی اصیل چک خیال می‌کنه همچون استر ملکه خشایارشاه می‌خواد قوم بنی‌اسرائیل…”
به یکباره فضای گفتگو عوض شده و خود مأمور هم گیج می‌شود و به کاک غنی یادآور می‌شود که من از کوردستان بزرگ با تو حرف می‌زنم نه اسرائیل بزرگ..کاک غنی گفتگو را به مسیر دیگری برده و به تقبیح حکومت اسرائیل پرداخته و بردگی در داخل ایران را به متوسل شدن به ترجیح می‌دهد. در پایان هم با استفاده از واژگان گفتمان حاکمان جمهوری اسلامی می‌گوید: “توصیه می‌کنم هیچ کسی دنبال این حکومت جعلی نرود” . رویکرد کاک غنی به نوعی یاآور دیالوگ چمران در فیلم چ می‌باشد. در سکانس مذاکره چمران با دکتر عنایتی، چمران به دکتر عنایتی می‌گوید: ” صدای اسرائیل می‌آید.” در جریان گفتگو زمانی که مترجم تلاش می‌کند با نشان دادن دلارهای جعلی کاک غنی را متقاعد کند عده‌ای از پیشمرگان به شکل خودسرانه به ماشین حمل پول دستبرد زده و سهم خود را از دلارهای آمریکا برمی‌دارند.
سازندگان مجموعه از ابتدای روایت قصه به شدت تلاش می‌کنند تا مطالبات سیاسی کوردها از جمله خودمختاری را طرحی خارجی و آمریکایی تلقی کنند و کوردها را عروسک خیمه شب‌بازی آنها می‌دانند. آنها فراموش کرده‌اند که مطالبات کوردها ریشه در دهه‌ها قبل داشته و نتیجه عملکرد تبعیض‌آمیز مرکز بوده است. نکته جالب قصه این است که تا این سکانس و حتی پایین مجموعه، مأمور آمریکایی موفق به دیدار با رهبران دموکرات و کومله نمی‌شود تا آنها را از طرح‌های سیاسی آمریکا در ایران مطلع کند.
13
درآن سوی داستان، محبوبه یکی از دانشجویان اعزامی که سعی می‌کند علاقه‌اش را به مهدی پشت نگاه‌های عاشقانه‌اش پنهان کند به همراه مهدی، در محاصره نیروهای کومله گرفتار شده‌‌اند. صدای تیراندازی از اطرف شنیده می‌شود. مهدی به محبوبه می‌گوید: ” این گلوله‌ها فقط قلب آسمان را نمی‌شکافن بلکه دشنه‌ای هستن برای تجزیه ایران” و در ادامه می‌گوید: طرح خودمختاری خلق کورد و تجزیه ایران یک طرح آمریکاییه و برای این کار نیروهای چپ و مارکسیست را جلو انداختن که کسی بهشون شک نکنه که آنها پشت این ماجرا هستن. و در آخر برای تأیید حرفاش به این گفته خمینی متوسل می‌شود که گفته: مارکسیست‌های آمریکایی بهتره به آغوش ملت برگردن. مهدی به شدت تلاش می‌کند تا برای محبوبه که زخمی شده کاری بکند. در میانه کار محبوبه اسیر شده و گرفتار نیروهای کومله می‌شود. نکته جالب این سکانس نمایش کوچ اجباری مردم به کوهستان‌ها و کمپ‌های محل استقرار پیشمرگان است. سازندگان مجموعه معتقدند که پیشمرگان از مردم به عنوان سپر انسانی برای حفاظت از نیروهای خود در مقابل حملات ارتش و سپاه استفاده می‌کرده‌اند. مشاهدات نگارنده و شواهد میدانی حاکی از آن است که این تاکتیک جنگی به کرات از سوی نیروهای دولتی برای به عقب راندن پیشمرگان استفاده می‌شد. بر اساس شواهد، مستندات و خاطرات پیشمرگان، هیچ کدام از نیروهای وابسته به جنبش کوردی از هم میهنان خود به عنوان سپر انسانی استفاده نکرده و این تاکتیک منتسب به نیروهای دولتی به ویژه بسیج بوده است. استفاده ابزاری و تحت فشار قرار دادن خانواده و بستگان پیشمرگان هنوز هم بعد از چهار دهه از انقلاب ادامه دارد. در مقاطعی از سالهای پایانی دهه شصت، دولت تعدادی از خانواده های پیشمرگان را در سرمای جانسوز زمستان به کیله‌شین برده و در آنجا رهایشان می‌کند.گفتگو محبوبه با یکی از زنان کورد در پلان پایانی این سکانس جالب توجه است. زن کورد در جواب محبوبه که از او سؤال می کند چرا شهر را ترک کردید؟ چنین پاسخ می دهد؟ این جوانان احمق کومله ما را اینجا آورده و آواره کرده‌اند. آنها با خمینی و دولت مشکل دارند ولی دست از سر ما برنمی‌دارند. محبوبه به کمپ کومله منتقل می‌شود. در آنجا با کماندوبازی مهدی و کمک ژیانا موفق به فرار می‌شوند.
14
مأمور آمریکایی برای مذاکره و پیشبرد طرح‌های خود به مقر کومله در تته می‌رود. کاک صدیق هنوز از مأموریت وی خبر ندارد. کاک صدیق و مأمور آمریکایی در مورد مدل مبارزه با هم گفتگو می‌کنند. مأمور آمریکایی در انتقاد مدل مائویی مبارزه آنها می‌گوید: این مدل در چین جواب داده چون آنها با یک امپراطوری پیر و فاسد روبه‌رو بودند، ولی شما با یک انقلاب نوپا مواجهه هستید. امواج انقلاب مردمی ایران را دست‌کم نگیرید. ماحصل گفتگوی مأمور با پیشمرگان کومله و دموکرات منجر به امضای پروتکلی در روستای کانی سور می‌شود. در اینجا مأمور آمریکایی دلارهای تقلبی را به نمایندگان دو حزب تحویل داده و از آنها می‌خواهد بر اساس پروتکل با سازمانهای صلح جهانی و حقوق بشر و همچنین با مأموران آمریکایی همکاری کنند. سازندگان مجموعه در مورد کمک مالی آمریکا به احزاب دچار بزرگنمایی، اغراق و تناقض‌گویی شده و موقعیت احزاب و پیشمرگان را در حد خرده‌تاجران تقلیل داده که صرفاً در فکر منافع فردی و پر کردن جیب خود هستند. گویی احزاب و پیشمرگان از سر تجارت به حرفه پیشمرگایه‌تی روی آورده‌اند. غالباً توده مردم با دو انگیزه سیاسی و اخلاقی به جنبش‌های سیاسی پیوسته و یا از آنها حمایت می‌کنند. به لحاظ اخلاقی، مردم سیستم قبلی و سیستم انقلابی جدید را ساختارهای مستبدی می‌دانستند که باعث محرومیت مردم شده و مانع تحرک اجتماعی آنها شده‌اند. به لحاظ سیاسی توده مردم خواهان سازماندهی مجدد و مشارکت عینی در ساختار قدرت و سهیم شدن توده مردم در آن بودند.احزاب کوردی از هر دو جنبه توانسته بودند وفاداری مردم را پیشبرد اهداف خود جلب کنند. در زمان وقوع این رویدادها احزاب کوردی از چنان هیبت و توانی در بسیج عمومی برخوردار بودند که با یک اعلان عمومی می‌توانستند هزاران نفر را برای پیشبرد یک هدف آرمانی ملت کورد گرد آورند. نمونه بارز آن انواع راهپیمایی به مناسبت‌های مختلف در بیشتر شهرهای کوردنشین، کوچ برزگ مردم مریوان و سنندج و ده‌ها مورد دیگر می‌باشد.

15
مهدی و محبوبه به همراه ژیانا و نامزدش که از اعضای مکتب قرآن بوده و در جریان حمله به ساختمان سپاه به شدت زخمی شده بود به پادگان مریوان می‌رسند. در همین اثنا ستون نظامی ارتش با استقبال بی‌نظیر مردم وارد مریوان میشوند. چمران هم با تیمسار فلاحی وارد می‌شوند. در اینجا با مجموعه‌ای از تناقض‌گویی سازندگان مجموعه مواجه می‌شویم. آنها تلاش می‌کنند جنبه انسان‌گرایانه نیروهای نظامی دولتی و توحش پیشمرگان را در مقابل هم قرار دهند. نیروهای نظامی دولتی در داخل پادگان برای غیرنظامیان کمپ تشکیل داده، بیمارانشان را مداوا کرده و به آنها غذا و آذوقه می‌دهند. به فرزنداشان درس می‌دهند و آنها در کمال آرامش و امنیت مشغول بازهای کودکانه خود هستند. در سوی مقابل پیشمرگان از مردم گرسنه و هراسان به عنوان سپر انسانی و حفاظت از نیروهای خود استفاده می‌کنند. مستندات این دوره و مشاهدات نگارنده نشان می‌دهد که هرگز در هیچکدام از پادگانهای ارتش کمپ آوارگان تشکیل نشده و اصولا هیچ فرد غیر نظامی اجازه ورود به اماکن نظامی را نداشته است. در داخل پادگان، چمران برای مذاکره آماده می‌شود. چمران به همراهانش می‌گوید دولت آرامش مردم را می‌خواهد و من با پرچم سفید وارد مذاکره می‌شوم. وصالی با خشن خواندن پیشمرگان، پیشاپیش مذاکرت را بیفایده می‌داند. در گوشه‌ای دیگر محبوبه با خبرنگار یکی از روزنامه‌های تهران در مورد اردوگاه کانی میران گفتگو می‌کنند. در اینجا با سخیف‌ترین دیالگوگ در خصوص این رویداد مهم تاریخی مواجه هستیم. سوال: چرا حزب کومله مردم را برده کوه و کمر؟ جواب خبرنگار: برای انقلاب دهقانی، همچنین آنها گروه جوتیاران را برای غارت کمک‌های دولتی به مردم تشکیل دادند.
کوچ تاریخی مریوان در سی‌ام تیرماه 58 به رهیری کاک فواد در اعتراض به جنایات و عملکرد نامسالمت‌آمیز جمهوری اسلامی یکی از درخشانترین تاکتیک‌های مبارزات مدنی در ایران محسوب می‌شود. کاک فواد برای پرهیز از تحمیل جنگ ناخواسته تصمیم به ترک شهر می‌گیرد. ” تلاش‌های اعضای شورای شهر مریوان در مذاکره با نمایندگان دولت، سپاه، و ارتش برای جلوگیری از ادامه‌ی درگیری‌ها و مناقشات به جایی نمی‌رسد و در آخرین جلسه گفتگوها، فواد مصطفی سلطانی به چمران اعلام می‌کند که چنانچه بر تصرف نظامی شهر اصرار دارید، برای جلوگیری از بروز درگیری و کشتار مردم، شهر را تخلیه خواهیم کرد” (امجدی، 1396) شواهد مستند و شفاهی نشان می دهد، علیرغم تلاش این مجموعه برای انتساب خشونت،غارت و کشتار به پیشمرگان، احزاب کوردی در مقاطع حساس با تصمیم گیری و اتخاذ استراتژی مدرن مبارزاتی، از وارد آمدن خسارات جانی و مالی به مردم ممانعت به عمل آورده‌اند. دیالوگ توهین‌آمیز محبوبه در جایگاه کنشگری مدرن در مورد کوچ مردم مریوان و انتساب برچسپ غارتگری خبرنگار به اتحاد دهقانان، بیانگر ناآگاهی کامل سیستم از ماهیت جنبش مبارزاتی کورد بعد از گذشت چهار دهه از این وقایع است.
16
وقایع سکانس پایانی مرتبط با وقایع کوردستان در مقر حزب دموکرات در سردشت اتقاق می‌افتد. همایون که به عنوان عکاس در کنار پیشمرگان قرار گرفته بود، جاسوس آمریکا بود و برای اتمام مأموریت به سردشت آمده است. در ابتدا به وی اجازه داده می‌شود وارد کمپ شود، ولی بعد از دقایقی بازداشت می‌شود. همایون در واقع برای دیدار با علی قاضی فرزند پیشوا به مقر آمده است. در اینجا با تناقض‌گویی عجیبی مواجه می‌شویم. علی قاضی به عنوان جاسوس سیا در اروپای شرقی معرفی می‌شود. سازندگان فیلم مدعی می‌شوند علی قاضی فرد بانفوذی بوده و از احترام بی‌نظیری بین چپ‌های اروپای شرقی برخوردار است. علی قاضی منتطر دیدار با دکتر قاسملو است با این حال مجموعه تلاش می‌کند نشان دهد دکتر به علی قاضی اعتماد نداشته، چون وی با بورسیه ساواک در اروپا تحصیل کرده است. در پلان نهایی این سکانس علی قاضی از عملیات مهم آمریکا برای جویدن خرخره دولت در پاوه رونمایی می‌کند. وی از همایون می‌خواهد تمام نیروهای چپ و راست را برای مشارکت در این عملیات که به قول خودش پایان حاکمیت رژیم در منطقه است، آماده کند.
نتیجه‌گیری
احزاب چپ و لیبرال کوردی از همان روزهای اول انقلاب به ماهیت غیردموکراتیک جمهوری اسلامی پی برده و رفراندوم نمایشی آن را تحریم کردند. جمهوری استبدادی اسلامی از همان روزهای اول هویت‌های ملی مختلف در پهنه‌ی جغرافیایی ایران را بر اساس رویکرد شیعی- پارسی انکار کرده و با دستاویز “امت” افکار عمومی ایرانیان را به سخره گرفت. دیالوگ مشهور بازرگان که در این مجموعه هم از زبان امیرانتظام نقل می‌شود ” ولایف فقیه همان شاه است اما در لباس روحانیت” به خوبی لایه‌های پنهان رژیم را آشکار می‌کند. حتی برخی از روشنفکران سنتی(دولتی) به تعبیر گرامشی، نظیر مطهری در همان دوره نسبت به استبداد دینی هشدار داده و آن را بدترین نوع استبداد تلقی می‌کند.
ساختار سیاسی استبدادی به طور مداوم برای بازتولید خود به بسط هژمونی نیاز دارد. ساختار سیاسی استبدادی از همان ابتدای انقلاب سیستم رسانه‌ای به ویژه تلویزیون را در انحصار خود گرفت و مدیریت کلان آن را در تحت کنترل ولی فقیه درآورد. اتاق‌های فکر و مدیریت رسانه هنوز در دهه‌ی اول انقلاب سیر کرده و بازتولید و بسط هژمونی ولی فقیه از مهمترین کارکردهای آن است.
مهمترین چالش سیاسی ساختار ولایت فقیه در طول چهار دهه‌ی عمر آن، جنبش مقاومت و رهایی‌بخش کوردستان در قالب احزاب سکولار بوده است. بعد از فرمان جهاد و سرکوب خونین جنبش رهایبخش کوردی، جنبش کوردی وارد فازهای جدید مبارزاتی شد و این مبارزه تا امروز ادامه دارد.
ساختار توتالیتر در مقاطع مختلف با تولید فیلم‌های سینمایی و در تازه‌ترین اقدام با تولید یک فصل از مجموعه روزهای ابدی در مورد وقایع کوردستان، مرتباٌ در پی بسط هژمونی خود در کوردستان و استحاله ذهنیت کوردی است. در متن مجموعه تقابل‌های بنیادین آشکار و پنهان زیادی وجود دارد. معمولا در بررسی آثار تصویری چه فیلم چه مجموعه، رمزگشایی از تقابل‌هایی پنهان از اهمیت زیادی برخوردار است. در تقابل‌های پنهان سوگیری تولید کننده اثر به سمت و سوی لایه‌ی غایب است. کشف این تقابل‌های بنیادی در متن اثر، به درک معنا و هدف سازندگان می‌انجامد. تقابل‌های بنیادین و پنهان مجموعه روزهای ابدی عبارتند از : همبستگی/ پراکندگی، همگرایی/واگرایی،صلح‌طلب/خشونت‌طلب، مسلمان/کافر، غیرت/ بی‌غیرت، مردم/ضدانقلاب، امنیت/ آشوب‌طلبی، حق/باطل.
سازندگان مجموعه در سکانس ابتدایی فصل کوردستان با دیالوگ‌های متعدد درصدد نشان دادن شکاف‌هایی درون گروهی جامعه کوردی است. طیف‌بندی جاش‌ها/کومله/دموکرات و بعدها مکتب قرآن، دال بر شکاف‌های درونی جامعه کوردستان می‌داند. بدین‌ترتیب از دیدگاه آنها جامعه‌ای که سرشار از تناقضات و جناح‌بندی درونی است توانایی مقابله با دشمنان بیرونی خود را ندارد. کاربرد وسیع کلمه جاش در این مجموعه ابداع تازه سیستم رسانه‌ای ولایی بود. نوع رویکرد فیلم بیانگر این امر است که حاکمیت هم برای جاش‌ها احترام قایل نیست.
در سوی دیگر کلیشه و انگ همیشگی تجزیه‌طلبی در این مجموعه به کرات دیده می‌شود. به نظر می‌رسد کارگردان نیز از کاربرد این دوگانه در سکانس‌های مختلف بیزار شده و به ناگاه دیالوگ ” ما ایرانی هستیم، تجزیه طلب نیستیم” را برای نقش کاک غنی فرمانده یکی از مقرهای اصلی حزب دموکرات می‌نویسد. در قاموس جمهوری اسلامی همیشه حق‌طلبی سایر خلق‌های ایرانی با انگ تجزیه‌طلبی سرکوب شده است. فارسیسم را همچون یک پارادایم عام هویتی در نظر گرفته که باید همه‌ی خلق‌های ایرانی در درون قرار گرفته و جریان‌های هویت‌خواه مخالف به شدت سرکوب می‌شوند.
دوگانه مسلمان/کافر، یکی از تقابل‌های بنیادی دیگر در این مجموعه، و در رویکرد کلی ساختار مسلط به احزاب سکولار به کرات بیان می‌شود. اوایل انقلاب در بیشتر شهرهای کوردستان این عبارت آشنا و تکراری دیده می‌شد: ” ما با کفر می‌جنگیم نه با کرد”. ساختار حاکم، مکتب قرآن را بر اساس همین سیاست با خود همراه کرده بود؛ آنها هم سرمست از سهم‌بری قدرت و به حاشیه‌راندن احزاب چپ و لیبرال کوردی به ندای آنها لبیک گفته و پیش‌قراول فرایند “جاشایاتی” در کوردستان شدند.
سازندگان مجموعه به کرات نیروهای ارتش و سپاه را صلح‌طلب نشان داده و پیشمرگان را خشونت طلب و سربر معرفی می‌کنند. در سریال روزهای ابدی برخی کلیشه‌های همیشگی همچون خشونت و سربریدن در مورد کوردها و جنبش کوردی با روایت متفاوت بازتکرار شده است. (سربریدن با موزائیک ؛رونمایی از نوع جدیدی از سربریدن که ظاهرن منبع آن خاطرات چمران می‌باشد).در اخصوص پسخگویی به این اتهام باید گفت،کوچ تاریخی مردم مریوان با هدف پرهیز از خشونت و آسیب نرساندن به غیرنظامیان به عنوان یکی از متدهای نوی مبارزه‌ی مدنی برای همیشه در تاریخ جنبش‌های جهان ثبت شده است. جمهوری اسلامی همینک به عنوان نماد اعدام و شکنجه در مجامع جهانی شناخته شده است. خشونت زایدالوصف نیروهای سپاه و بسیج در قلاتان، قارنا ، شارویران و به طور کلی در جریان پروژه‌ی پاکسازی در سرتاسر کوردستان، برای همیشه در اذهان مردم کورد باقی خواهد ماند.
در مجموعه روزهای ابدی، سازندگان از ارزیابی اخلاقی پیشمرگان و کلیت جنبش کوردی هیچ ابایی نداشته و با دوگانه غیرت/بی‌غیرتی این مرز را ترسیم می‌کند. در این مجموعه، سازندگان ازحضور زنان در جنبش کوردی کاملن متعجب و هراسان شده و مبارزه دوشادوش زنان در جنبش را نماد بی‌غیرتی جامعه کوردی می‌داند. در سوی مقابل جنبش کوردی، زمانیکه چمران در پادگان مریوان خانم خبرنگار را برای ثبت رویداد مذاکره با کاک فواد با خود می‌برد با اعتراض وصالی مواجهه می‌شود. وی به چمران می‌گوید: ” دختره را با خود می‌بری ولی ما را نمی‌بری” و اصولا در آن مقطع حضور زنان در حوزه عمومی و فعالیت‌های اجتماعی از طرف انقلابیون رادیکال پذیرفته نبود. احزاب کوردی سکولار از همان اوایل انقلاب پای زنان را به تمامی عرصه‌های مهم مبارزه و فعالیت باز کرده و مشوق آنها هم بودند.
سازندگان مجموعه در سکانس‌های مختلف تلاش می‌کنند حساب مردم و نیروهای اپوزیسون کوردی را از هم جدا کنند. در سکانس‌های مختلف از طریق شخصیت‌های فرعی به تقبیح عملکرد پیشمرگان پرداخته می‌شود. این در حالی است در تمامی مقاطع مختلف حساس در همین دوره همچون کوچ تاریخی مردم مریوان، راهپیمایی مردم سنندج و سایر شهرها به مریوان در حمایت مردم مریوان، راهپیمایی جلوی ساختمان رادیوی مریوان.. مردم همراه و همگام احزاب کوردی بودند. تحریم رفراندوم و حمایت مردم از این تصمیم با عدم مشارکت درآن، از مهمترین شاخصه‌های همبستگی مردم با جنبش حق‌طلبی کوردی بود.
در مجموعه روزهای ابدی نیروی‌های نظامی کوردی مسبب زمینه‌سازی برای تولید خشونت تلقی شده و در سوی مقابل ارتش و سپاه نماد امنیت محسوب می‌شوند. در پاسخ به این اتهام باید گفت کوردها هرگز به سرزمین هیچ ملتی چشم طمع نداشته و همواره در دفاع از خاک و سرزمین خود قربانی دادند. شواهد و مستندات بیشماری از جنایات سپاه و ارتش در آرشیوی احزاب کوردی وجود دارد و در چند سال اخیر بخش عمده‌ای از آنها از طریق رسانه‌های احزاب جهت روشنگری افکار عمومی پخش شده است.
در سکانس سخنرانی آخوند در تهران، انقلاب اسلامی به عنوان گفتمان حق و کانون حقیقت معرفی شده و تمام نیروهای مخالف به عنوان ایادی شیطان و طرفدار مسیر باطل معرفی می‌شوند. جمهوری اسلامی از همان روزهای اولیه انقلاب با تقدس‌بخشی به ارکان حاکمیت و قدرت، تمامی نیروهای منتقد و مخالف را به عنوان محارب و مفسد فی‌الارض محاکمه، زندانی و اعدام کرد. در رویکرد عام جمهوری اسلامی، از همان ابتدا کوردها شهروند درجه دو تلقی شده و هیچ وقت موقعیت سوژگی برابر با سایر شهروندان فارس و شیعه، برایشان قایل نبودند.جنبش کوردی مظهر ضدیت با انقلاب، کفر و باطل در نظر گرفته شده و با تثبیت و قانونی شدن نابرابری، کوردها از دستیابی به مطالباتشان محروم کردند.
در مجموعه روزهای ابدی به شدت تلاش می‌شود تا کوردها تجزیه‌طلب معرفی شده و این کلیشه تقریبا در همه‌ی تولیدات رسانه ایدئولوژیک تکرار می‌شود. ولی در این مجموعه بر علت‌های بیرونی جنبش کوردی و تأثیرپذیری از آمریکا تأکید می‌شود. در این مجموعه برای اولین برخی از بازیگران در قالب شخصیت‌های واقعی ایفای نقش می‌کنند. مفهوم جاش برای اولین بار مطرح می‌شود. همچنین، برای اولین بار از نقش مکتب قرآن به عنوان حامی و متحد نزدیک حکومت آخوندی سخن به میان آمده است.
بنابه به آمارهای رسمی” امروزه بیشتر از هفتاد درصد مردم کردستان از شبکه‌های ماهواره‌ای کردی استفاده می‌کنند( فرجی و رستگارپناه، 1394)”. بنابراین مجموعه روزهای ابدی و سایر محصولات مشابه برای مخاطب کورد ساخته نمی‌شوند. این گونه محصولات برای تفرقه‌افکنی و پویا نگهداشتن نفرت و خشونت بین ملیت‌های ایرانی، جهت بسط هژمونی و بازتولید حاکمیت نامشروع جمهوری اسلامی ساخته می‌شوند.

زوال ابدیت؛ نقد و بررسی سریال روزهای ابدی

بەشکردن لەگەڵ هاوڕێیان